سه‌شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۵:۵۲
۰ نفر

مهدی خسروانی: سنجشگرانه‌اندیشی مربوط به هیچ حوزه فکری خاصی نیست و در همه‌جا کاربرد دارد.

به‌عنوان مثال، اگر معیارهای سنجشگرانه‌اندیشی را در مسائل کاملا روزمره، مثلا مسائل سیاسی، به کار بگیریم به‌وضوح درمی‌یابیم که بسیاری از شرایط و لوازم اندیشیدن، اظهار نظر کردن و نقد کردن نظرات دیگران، کاملا مغفول واقع شده‌اند. نمونه بسیار زنده این موضوع، آن چیزی است که این روزها در فضای انتخاباتی کشور خودمان می‌گذرد.

جدا از مسائلی که ایراد اخلاقی دارند و جدا از دروغ‌های آشکاری که گفته می‌شوند، دروغ‌های غیرآشکار و انواع و اقسام سفسطه‌گری‌ها و احساساتی‌گری‌ها و کژگام‌های فکری دیگر نیز به وفور یافت می‌شوند. یقینا پرداختن به همه انواع این سفسطه‌گری‌ها و مغالطه‌ها از عهده نوشته‌ای در این حد خارج است و اگر بخواهم در این باره سخن بگویم، چاره‌ای نیست  جز اینکه دست به انتخاب زد. در این انتخاب، سعی شده  به مواردی اشاره شود که اولا وفور بیشتری دارند و ثانیا، به جهت مغفول واقع‌شدن و ناشناخته بودنشان، نقش بنیادی‌تری در فریب مخاطب دارند.

در ادامه مطلب، دو مقدمه (الف و ب)  بیان می‌شود و آنگاه به لب مطلب که مبتنی بر این دو مقدمه است ‌پرداخته می‌شود (ج).

الف- کسانی که با فلسفه آشنایی دارند، می‌دانند که گروهی از فیلسوفان که در فلسفه غرب با عنوان فیلسوفان تحلیلی یا فیلسوفان تحلیل زبان خوانده می‌شوند، بر مسئله معناداری و چیستی معنا بحث‌های زیادی انجام داده‌اند. یکی از این فیلسوفان که از اعضای حلقه‌ای موسوم به حلقه وین بود اصلی را به‌عنوان «اصل تحقیق‌پذیری»
(verification) معرفی کرد که در این مقاله قصد دارم از آن استفاده کنم. اصل مذکور این بود:

در اینجا قصد دارم از این اصل پوزیتیویستی استفاده دیگری بکنم و بگویم که شبیه این اصل در همه عرصه‌های فکری و در تمام بحث‌ها و مناظره‌ها صادق است.

به همین منظور ابتدا صورت تغییریافته این بحث را که در اینجا مورد استفاده قرار خواهم داد مطرح می‌کنم: حقیقتی که راهی برای اثباتش نباشد را نباید حقیقت محسوب کرد.
شاید بتوان این اصل را به‌گونه دیگری هم مطرح کرد: یک نشانه عدم‌حقانیت یک گزاره این است که مدعی آن گزاره، در اثبات آن به ادعاهای دیگری متوسل شود که مخاطب، راهی برای تحقیق در مورد درستی یا نادرستی‌شان ندارد.

در ادامه این مقاله به توضیح در مورد این اصل و نحوه ربط و نسبت آن با مسائلی که در فضاهای سیاسی و خصوصا در فضاهای انتخاباتی می‌گذرد خواهم پرداخت.3 ادعا را در نظر بگیرید:

1) الان هوا تاریک است.
2) در هر کلاس درس در ایران 20درصد دانش‌آموزان پرسپولیسی هستند.
3) دیشب یک فرشته که بال‌های قرمز داشت به خواب من آمد و گفت که باید اسرار خانوادگی دوستم را افشا کنم.
اکنون یک پرسش: به‌نظر شما کدامیک از این جمله‌ها درست است؟
برای اینکه با اطمینان بگوییم جمله اول درست است یا نادرست، می‌توانیم بیرون برویم و از درستی یا نادرستی این ادعا مطلع شویم.

این کار ممکن و بسیار آسان است. درستی جمله دوم را هم می‌توان تحقیق کرد اگرچه کاری بسیار دشوار است. در مورد جمله سوم چه می‌توان گفت؟ واضح است که هیچ راهی برای تحقیق در مورد آن وجود ندارد. بنابراین می‌توان ادعا‌ها و گزاره‌ها را به 3دسته تقسیم کرد:
1) آنها که تحقیق در موردشان ممکن و آسان است.
2) آنها که تحقیق در موردشان ممکن، اما دشوار است.
3) آنها که تحقیق در موردشان، اصولا امکان‌پذیر نیست.

ب-  طبیعی است که در آستانه انتخابات در هر کشور و در هر نظامی، کاندیداها و احزاب، نهایت تلاش خود را برای کسب رأی انجام می‌دهند و در این راه از شیوه‌هایی استفاده می‌کنند که گاه بسیار به یکدیگر شبیهند ولی در عین حال تفاوت‌هایی نیز با هم دارند. این تفاوت‌ها می‌تواند از جنبه‌های مختلف باشد اما یکی از آن جنبه‌ها میزان اتکای شیوه‌های جذب رأی به شناخت و آگاهی مردم است.

مسلم است که اگر فرد یا کاندیدایی، درون خودش این یقین را داشته باشد که صلاحیت بیشتری دارد، تلاش می‌کند که حتی‌الامکان در فضایی منطقی و به دور از هیاهو به اثبات صلاحیت خودش بپردازد و فضایی فراهم آورد که انتخابِ مردم بیشترین اتکا را به شناخت کاندیداها و برنامه‌های آنها و گروهشان داشته باشد. چرا؟ چون می‌داند که امکان اندیشیدن درست و تشخیص صحیح، در چنین فضایی بیشتر فراهم می‌شود؛ چون می‌داند که هر اندازه تصمیم مردم مبتنی بر شناخت باشد به نفع اوست. البته هیچ کاندیدایی نبوده، نیست  و نخواهد بود که به‌طور کامل از برانگیختن احساسات مردم به نفع خویش صرف‌نظر کند اما به هر حال تفاوت‌های نسبی وجود دارند.

ج- یکی از ویژگی‌های بسیار مهم که معرف کسانی است که مایلند مردم براساس شناخت تصمیم‌گیری کنند این است که در استدلال‌های خود و ادعاهای خود می‌کوشند استدلال‌هایی بیاورند و ادعاهایی را طرح کنند که مردم به راحتی بتوانند درست یا نادرست بودن آنها را بیازمایند؛ به عبارت دیگر، سعی می‌کنند ادعاها و دلیل‌هایی را طرح کنند که متعلق به دسته نخست باشند یا دست کم به ویژگی‌های این دسته نزدیک باشند. به‌عنوان مثال، به آمارهایی اشاره می‌کنند که مورد تأیید همگان باشد و همه به آن دسترسی داشته باشند؛ یا به واقعیت‌هایی اشاره می‌کنند که مردم کاملا بتوانند لمس کنند؛ مثلا قیمت چند کالا که بیشتر مردم با آن سروکار دارند.

شیوه دیگری که مورد استفاده این‌گونه افراد و گروه‌ها قرار می‌گیرد، استفاده از تحلیل‌های عقلی، با تکیه بر اطلاعاتی است که در دسترس و برای همگان قابل فهم است.

برای مثال، برای نشان‌دادن اینکه آمارهای درستی به مردم داده نشده، به جای اینکه صرفا ادعا کنند که «آمار رقیب دروغ یا غلط است» می‌توانند به این نکته اشاره کنند که حتی اگر اصل را بر صحت آمارهای رقیب بگذاریم، نادرستی آمارشان آشکار می‌شود. برای مثال، اگر یک گروه سیاسی مدعی شود که 20 ورزشگاه در کشور وجود دارد و سال بعد، با محاسبه اینکه مخاطبان دقت نمی‌کنند، مدعی شود که ما در سال گذشته تعداد ورزشگاه‌ها را دو برابر کرده و به 30 رسانده‌ایم، رقیبش می‌تواند با استفاده از این ناسازگاری، نادرستی آمارها را نشان دهد؛ این روش عقلی صرف است و مخاطبان می‌توانند به‌راحتی، با یک مقایسه ساده، درستی سخن را دریابند. اما در عمل، بسیاری از رقیبان، به جای انجام این کار، به‌راحتی آن آمار را زیر سؤال می‌برند یا مدعی می‌شوند که آمار صحیح آن چیزی است که آنها اعلام می‌کنند.

حال، آیا امکان تحقیق این امر برای مردم وجود دارد؟ آیا مردم می‌توانند خودشان عمل آمارگیری را انجام دهند تا به حقیقت پی ببرند؟ یقینا خیر.بنابراین کسانی که می‌خواهند مردم بتوانند در مورد آنها قضاوت کنند، از تکیه بیش از حد به آمار خودداری می‌کنند.

و اما بدترین حالت وقتی است که یک فرد، با طرح ادعاهایی که هیچ‌گاه تحقیق‌پذیر نیستند، می‌کوشد نظر مردم را نسبت به‌خود تغییر دهد و مردم را نسبت به رقیب بدبین کند. برای مثال، اگر براساس گفت‌وگوی خصوصی خود با فردی دیگر که در دسترس نیست یا بنا بر دلایلی نمی‌توان گواهی او را به دست آورد ادعا کند که توطئه‌ای علیه او ترتیب داده‌اند و از این طریق بخواهد فقط احساسات را علیه رقیب برانگیزد، می‌توان نتیجه گرفت که مایل نیست مردم براساس شناخت درباره او قضاوت کنند و در نتیجه می‌توان گفت که حتی خودش به صلاحیت و حقانیت خودش باور ندارد.

براساس اصل تحقیق‌پذیری، دلیل این سخن بسیار روشن است: کسی که به راستی به حقانیت ادعای خود ایمان داشته باشد، می‌کوشد ادعاهایی مطرح کند (و آن ادعاها را به طریقی مطرح کند) که برای مردم تحقیق پذیر باشد.

حالت دیگر زمانی است که افراد یا گروه‌ها، به شیوه ظریف‌تری از تحقیق‌ناپذیری سوءاستفاده می‌کنند. شیوه مذکور این است که ادعاهایی را طرح می‌کنند که می‌تواند موجی از احساسات و هیجان‌ها را به نفع آنها ایجاد کند ولی در آن حیطه زمانی خاص تحقیق‌پذیر نیستند؛ مثلا ادعا می‌کنند که رقیبشان فسادهای مالی گسترده‌ای دارد.‌ این دسته از ادعاها، علی‌الاصول تحقیق‌پذیرند و بالاخره روزی حقیقت در مورد آنها روشن خواهد شد اما نکته ‌این است که روشن شدن حقیقت در آینده بعد از انتخابات، به هدف آنها که پیروزی به هر قیمتی است، لطمه‌ای وارد نمی‌کند.

نتیجه اینکه پرهیز از این‌گونه ادعاها (که یا تحقیق‌پذیر نیستند یا به‌سختی تحقیق‌پذیر هستند یا در بازه زمانی‌ای که اهمیت دارند تحقیق‌پذیر نیستند) می‌تواند نشانه خوبی باشد برای کسانی که دست‌کم خودشان به صحت ادعاهایشان معتقدند و به صلاحیت خود ایمان دارند.

کد خبر 83153

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز